آیرا لوین را بیشتر با رمان درخشان بچۀ رزمری» میشناسند، البته در آمریکا نه در ایران! در ایران هم مثل بیشتر نقاط دنیا، این فیلم رومن پولانسکی بوده که مشهور و محبوب بوده و لوین از پس این اقتباس محبوب شده. آن طور که محمد قائد در مقدمۀ ترجمۀ بچۀ رزمری نوشته «بچۀ رزمری رمانی کوتاه یا داستانی بلند، گرچه پرفروش شد در حیطۀ ادبیات جدی جایی نیافت.» با این حال شهرت فیلم سراسر جهان را درنوردید. این همان اتفاقی است که برای نمایشنامۀ معرکۀ شکار مرگ هم افتاده است: با وجود اینکه نمایشنامۀ لوین جایزۀ ادگار آلن پو را دریافت کرد و یکی از محبوب ترین آثار نمایشی دهۀ هفتاد شد ولی کمتر کسی، دستکم در ایران، تا قبل از فیلم تلۀ مرگ ساخته ی سیدنی لومت آن را خوانده بود.
فیلم لومت در سال ۱۹۸۲ ساخته شد، چهار سال بعد نگارش نمایشنامه مایکل کین و کریستوفر ریو در آن بازی میکردند. حالا بعد سالها ترجمۀ فارسی نمایشنامۀ لوین در دسترس قرار گرفته؛ متنی که شهرام زرگر، مترجم نمایشنامه، نام شکار مرگ را برای آن انتخاب کرده است. شکار مرگ یکی از وارثان نمایشنامۀ بازرس آنتونی شفر است: بازی دو نفرۀ اندرو وایک و میلو تیندر در بازرس مدام به تماشاگر رودست میزند و مسیر غیرقابل پیشبینی و ترسناکی را پی میگیرد. آنجا مواجهۀ دو مرد به یک بازی معمایی و جنایی پیچیده ختم میشود و تماشاگر را شوکه میکند.
شکار مرگ هم همین مسیر را طی می کند: سیدنی برول، نمایشنامه نویسی که مدتهاست هیچ اثر موفقی ننوشته به ظاهر با متنی روبهرو میشود که شاهکار است و به دست یک نویسندۀ جوان تازه کار نوشته شده. او میخواهد این متن را تصاحب کند ولی اینها فقط ظاهر قضیه است و مثل بازرس ما مدام رودست میخوریم و موقعیتها تغییر میکند. اینجا بازی پیچیده و توطئهآمیزی شروع میشود که کمکم جنایت و معما در هم گره میخورند و خب، این وسط لوین حواسش هست که از شوخطبعی هم دست نکشد. بنابراین درست جایی که کل متن به یک متن جنایی بدل می شود حضور یک پیشگوی عجیبوغریب حال و هوای کل اثر را تغییر میدهد. شکار مرگ یک درام جذاب و مهندسی شده و بسیار دقیق است، با دیالوگهایی که جلوههایی از ترس و شوخطبعی در خود دارند و خواننده (و بالطبع تماشاگر نمایش) را درگیر پیچیدگی اثر میکنند. این نمایشنامه را نشر بیدگل منتشر کرده است.