ادبیات آلمان پس از پایان جنگ جهانی دوم، ادبیاتی غمبار است این اندوه تا جایی پیش میرود که آثار نویسندگانی چون ولفگانگ کؤپن، دیده و خوانده نشود. این نویسنده روایتگر ویرانی آلمانی پس از جنگ است و در این زمینه سه گانهای با نامهای کبوتران روی چمن، مرگ در رم و گلخانه نوشته است و پس از این سه اثر رمانی دیگری ننوشته است.
اژدر انگشتری، به تازگی کتاب
کبوتران روی چمن را از زبان آلمانی به فارسی برگردانده است، کتابی که به قول خود او، ترجمهاش کار آسانی نیست و انجامش همت والایی میطلبد.
***
کؤپن شخصیت مهمی در ادبیات آلمان به حساب میآید و جایزهای هم به نام خود در این کشور دارد، چرا در ایران کمتر شناخته شده؟
کؤپن نویسندۀ راحتی برای ترجمه نیست، از آب و گل درآوردن چنین متنی کار زمانبَری است , طبعاً تعداد مترجمهایی که به سمت چنین نویسندهای بروند محدودتر میشود. از سویی در خود آلمان هم کؤپن، به خاطر نابههنگامیِ رمانهای صریح و تلخش در ایامی که تازه آلمان در حال سرپا شدن بود و به سبب سبک روایی نامأنوسش از اقبال کمتری برای جذب مخاطب عام برخوردار بود و بیشتر توجه قشر نویسنده یا مخاطبان جدیتر ادبیات را برمیانگیخت. چنین نویسندهای، نسبت به نویسندگانی که شهرت بینالمللی دارند شانس کمتری برای ترجمه شدن به دیگر زبانها دارد ولی امیدوارم کبوتران روی چمن در بین خوانندگان ایرانی زمینهای برای درکِ اهمیت تاریخی کؤپن در ادبیات معاصر آلمان و تأثیری که بر نویسندگان پس از خود گذاشت، فراهم کند.
شما چگونه با او آشنا شدید؟
با خواندن یک مصاحبه از او! سالها پیش که تازه یادگیری زبان آلمانی را شروع کرده بودم، کتابی به دستم رسید با ترجمۀ آقای رحیم دانشور طریق که با ده نویسندۀ آلمانیزبان مصاحبه کرده بود و یکی از این مصاحبهها با کؤپن بود. شخصیت منحصربهفردش، گرایش ادبی او و ادبیاتی که دوست داشت، توجهم را جلب کرد و باعث شد سالها پیش نسخهای از دو رمانش کبوتران روی چمن و مرگ در رم را تهیه کنم. سال ۸۷ ترجمه خامی از این رمان را انجام داده بودم ولی بنا به دلایلی آن ترجمه سالها در کشو مانده بود، تا اینکه دوستانم در نشر بیدگل پیشنهاد همکاری دادند و من این رمان را به آنها معرفی کردم.
ویژگی کبوتران روی چمن برای ترجمه چه بود؟
رمان کبوتران روی چمن در فاصلۀ زمانی کوتاهی پس از دو اتفاق تاریخی نوشته شد، یعنی سقوط هیتلر و تقسیمِ آلمان. به لحاظ تاریخی این رمان برای آگاهی از شرایط روحی و اجتماعی آن سالها منبع دست اولی محسوب میشود اما نکتۀ مهمترِ این رمانْ وجه زیباییشناختی آن است. نوشتن چنین رمانی، در فاصلهای چنین نزدیک به فاجعه کار بسیار دشواری است. ارزش ادبی کؤپن در این رمان، سوای چیزی که منتقدین برایش به عنوان حلقۀ وصل ادبیات پس از جنگ آلمان به نثر مدرن اروپا قائلاند، این است که توانسته به فرم مطلوبش برای توصیف جامعِ این فضای پرآشوب برسد، بدون آنکه به ورطه شعار و تخلیۀ خشم فروخورده و... بغلتد. ما با رمانی روبهرو هستیم که این قدرت را دارد که بدون خط داستانی مشخص، بدون قهرمان، و با وجود انبوهی شخصیت، روایت خود را پیش ببرد. رمانی که به لطف تکنیکِ جملهپردازیاش توانسته به شکلی موجز، برشِ جزئینگرانهای از جامعه را در مناقشهبرانگیزترین لحظهاش عرضه کند. در تاریخ ادبیات آلمان رمانهای دیگری مطمئناً پیدا میشوند که ارزشهای ادبی بالاتری نسبت به کبوتران روی چمن داشته باشند ولی اهمیت تاریخی این رمان و بزنگاهی که در آن نوشته شده، این رمان را در میان دیگر آثار ادبیات آلمانی زبان صاحب جایگاهی یگانه و رشکبرانگیز کرده است. به نظرم چنین رمانی ارزش زیادی برای ترجمهشدن دارد.
ادبیات آلمان پس از جنگ چقدر میتواند به شناخت ما از این فرهنگ کمک کند؟
به همان اندازه که ادبیات دوران نازیسم یا دوران پس از فروریختن دیوار برلین میتواند به ما کمک کند. ادبیات هر دورهای محصول و معرف زمانۀ خود است. هر چه متن ادبی دارای خصوصیات فرمی و مضمونی اصیلتری باشد، به شناخت ما از یک فرهنگ کمک بیشتری میکند.
چه اندازه فضای اندوهبار پس از جنگ بر کبوتران روی چمن حاکم است؟
مسئلۀ جامعۀ آلمان پس از جنگ چیزی فراتر از «اندوه» است. کشوری را تصور کنید که سالها تحت رهبری یک دیکتاتور به کشورهای دیگر تجاوز میکند، نسلکشی میکند و مردمش از روی ترس یا عقدههای ملیگرایانه با او همراهی میکنند، خود را نژاد برتر میپندارند و در باد فتوحاتشان میخوابند. کمی بعد این کشور سقوط میکند، فرو میپاشد، تصرف میشود و دست آخر مثل موجودی عاجز بهدست قدرتهای دنیا تقسیم میشود. احساس عمومی در چنین جامعهای، مجموعهای از احساسهای گاه متناقض است: خشم، سرخوردگی، تحقیر، انکار، حسرت، خرسندیِ کینخواهانه، نسیانِ عامدانه و عذاب وجدان. شاید به نوعی این احساسها سهم پررنگتری در بین آلمانیها در آن ایام داشتهاند تا اندوهِ صرف. ما در کبوتران روی چمن به سبب تعدد و تنوع کاراکترها مجال این را داریم که با مجموعهای از تمام این احساسها مواجه شویم و در نهایت تصویری کلی از احساس عمومی در سالهای اولیۀ پس از جنگ ببینیم.
آیا کتاب مسئله تقصیر اثر کارل یاسپرس بر کبوتران روی چمن تأثیر گذاشته است؟ یا نکته این است که هر دو از یک اندیشه مشترک ریشه گرفتهاند؟
متأسفانه این کتاب را هنوز نخواندهام و نمیتوانم در موردش نظری بدهم. در جایی هم مطلبی که دال بر تأثیر این کتاب یاسپرس بر کؤپن باشد نخواندهام. شاید منابع من کامل نبوده باشند و واقعا چنین تأثیری صورت گرفته باشد. در عوض سعی میکنم به نوعی دیگر جواب سوال شما را بدهم و امیدوارم چیزی باشد که به دنبالش هستید. بین نویسندگان و بهطور کلی هنرمندان و متفکرانِ ضدنازی آلمانی بعد از جنگ جهانی دوم یک حس فراگیر موج میزد و آن هم وحشت از تکرار فاشیسم بود. این حس باعث میشد متونِ پدیدآمده، آن جنبۀ تاریک ذهن مخاطبان را هدف قرار دهد که میکوشید همدستی عینی یا ضمنی در جنایات نازیها را بدون هیچ عقوبتی به فراموشی بسپارد. در چنین وضعیتی انگشت اتهام تنها به سمت قشر یا جناح سیاسی خاصی نمیرفت. این یک وضعیت عمومی بود که همه در آن سهیم بودند، چه با جنایت و چه با سکوت در قبال جنایت، برای همین آثار آن دوران اصولاً آمیخته به چنین حسی بودند. برخورد خوانندگان هم با چنین متونی معمولاً طردکردن و نادیدهگرفتن بود چون جامعه آمادگی ذهنی مواجهه با گذشتۀ خود و پذیرش گناهش را نداشت.
اگر مخاطب یک دلیل برای خواندن این کتاب بخواهد، چه میگویید؟
جدا از مسائل زیباییشناسانه،یکی از اهداف ترجمه انتقال تجربۀ زیسته شده است. ما در این رمان تجربۀ کشوری را پیش رویمان داریم که به فجیعترین شکل ممکن، ویران و متلاشی شد، جامعهای که با وجود داشتن پیشینۀ فرهنگی و فکری، درگیر بربریتی باورناپذیر شد و انحطاط اخلاقی را در ابعادی گسترده به خود دید. تصور زندگی در چنین ورطه هولناکی که پیامد سقوط اخلاقی و انحطاط جامعه است، میتواند محرکی برای پرهیز از تکرار فجایعی از این دست باشد.
منبع: روزنامۀ اعتماد، پنجشنبه 18 بهمن 1397، شمارۀ 4303 / منیره زینلی