اگر همین حالا از صاحبنظران سینما در ایران بپرسیم که بهترین بازیگر زن تاریخ سینمای ما چه کسی است، بیشک تعداد زیادی از آ نها یک نام را بر زبان خواهند آورد؛ همانند تمام این سالها که هر بار این سؤال پرسیده شده، جواب، فقط یک نام بوده. نامی که سالهاست دیگر جسمش در ایران نیست و تنها همان بازیها و کارهای به یادماندنیاش در ذهن همهی ما ماندگار شدهاند و مرور آ نها باز هم ما را به جواب همان سؤال خواهند رساند. سوسن تسلیمی، به گفتهی بسیاری در تمام این سالها بهترین بازیگر زنی بوده که سینمای ایران به خود دیده است و نگاه به کارنامهی او و دقت در اجراهایش نیز میتواند در روشنگری پاسخ این سئوال موثر باشد و ما را به این سمت ببرد که این پاسخهای یکسان و بدون تغییر در طول تمام این سالها و در میان نسلهای مختلف سینمایی، چندان بیدلیل و بدون منطق نیست و تنها چیزی که پشت این اتفاق قرار گرفته و نام او را ماندگار کرده است، خود سوسن تسلیمی و تواناییهای منحصربهفرد او در مقابل دوربین و روی صحنه است. بازیگری که این دوری اجباری و ترک وطن و خانهاش، باعث شده تا مانند بسیاری دیگر از هنرمندان بزرگ، همچنان حسرت تماشای مجدد او روی پردهی سینما در فیلمی ایرانی یا در یکی از سالنهای تئاتر ایران، همراه همهی ما باشد و با مرور همان نقشآفرینیهای پیشین دلخوش باشیم. حالا که او همانند یک اثر هنری که گذر زمان، نه تنها گرد کهنگی و فراموشی را روی آن نمینشاند و اتفاقا بر ارزشش نیز میافزاید، در گذر این سالها و دوریاش از خانه و وطن بر ارزشهایش افزوده شده، این حسرتها نیز میتوانند بیشتر به چشم آیند.
حالا که بازیگری و بازیگر شدن رسم و راه دیگری به خود گرفته و آنکه در چرخهی نام میگیرد، تفاوتی از زمین تا آسمان چه در نوع زیست و چه »ستاره« امروز سینمای ما در انجام کار، با کسی چون سوسن تسلیمی دارد، فقدان حضور او در این سینمای نحیف، همانند فقدان حضور کسانی چون بیضایی و تقوایی بیش از پیش حس خواهد شد. اما این خوب است که او همچنان هست و همچنان نیز پویا و سرزنده مشغول انجام دادن کاری است که عاشقانه دوستش دارد و برایش این حجم از سختی و نامهربانی را تحمل کرده است. همچنان شنیدن نام سوسن تسلیمی بسیاری از ما را به سمت نخستین مواجه همان با او میبرد. تصویری کادربندی شده به وسیلهی روسری که در این تصویر تنها چشمها و ابروهای او پیداست و پرفورمنس )تفسیر درست او از نقش نایی در فیلم باشو غریبه کوچک ساختهی بهرام بیضایی( عالی او در آن لحظه، این تصویر را همواره در ذهن ما ثبت کرده است و همین باعث میشود هر بار که نام او را میشنویم، زنی سختکوش، پرجنبوجوش و ایرانی را به یاد بیاوریم که لحظهای برای ادامهی زندگی دست از تلاش نمیکشد؛ حتی اگر توپ و تانک به سمتش بیایند و حتی اگر زبان کسی را متوجه نشود، بازهم تلاش میکند تا شرایط را از آن خود نماید. همهی اینها مواردی هستند که خود او در تمام این سالها به واسطهی نوع زیستش و کارهایی که انجام داده، در ذهن ما جایگذاری کرده و نام او برای ما مساوی است با تمام این ویژگیهای درخور توجهی که بیان شدند.
حضور و عدم حضور سوسن تسلیمی در سینمای ما از چند منظر مهم است و بحث وجودی او بهعنوان یکی از معدود بازیگران همهچیز تمام این سینما این اهمیت را بیشتر نیز خواهد نمود و واجب بودن توجه بیشتر به این هنرمند و دانستن چیزهای بیشتری از او را به ما گوشزد خواهد کرد. زندگی پرفراز و نشیب سوسن تسلیمی که این فراز و نشیبها، مستقیما به شغل و حرفهی او بازمیگردد، جایی است برای سرککشیدن و کشف و شهود، جایی است برای همراه شدن با یک هنرمند که بارها و بارها مجبور شده تا از صفر مطلق شروع کند و باز هم دست از تلاش نکشیده است. برای درک و دریافت بهتر زندگی چنین هنرمندی، که نمونهاش را در این کشور کم داریم )یا بهتر است بگویم اصلا نداریم( چه بهانهای بهتر از یک گفتگوی مفصل که تمام زیر و بم زندگی شخصی و حرف ها یاش را بیرون بکشد و ما را با سمتوسوهای نادیدهی این زندگی سوسن تسلیمی مواجه نماید.
کتاب سوسن تسلیمی در گفوگویی بلند با محمد عبدی با تکیه بر زندگی هنری سوسن تسلیمی، که به زندگی شخصی او نیز متصل میشود )و پیش از این چنین اتفاقی در این حجم و با این جزییات رخ نداده(، کتابی ارزشمند و بیرقیب در میان کتابهای پارسیزبان است. اثری که محمد عبدی، منتقد و پژوهشگر سینما به واسطهی مصاحبههایش در فاصلهی سالهای 2007 تا 2010 میلادی با سوسن تسلیمی به نگارش درآورده و پس از ده سال موفق به انتشار آن شده است. تصویر )همان تصویر نایی با صورت کادربندی شده در فیلم باشو غریبه کوچک( و نام سوسن تسلیمی روی جلد کتاب و آمدن عنوان گفتگو زیر آن، کافی است تا جذابیتهای لازم برای خواندن این اثر فراهم شود. اما کتاب درون خود هم چیزهای زیادی را جای داده تا بهانههای بیشتری را برای خواندهشدن به ما بدهد.
زندگی هنری و شخصی سوسن تسلیمی از همان کودکی تا همین حالا، پر از اتفاق و بالا و پایین است، هوشمندی محمد عبدی در پیادهسازی این کتاب که با شناخت خوب و کافی او نسبت به کارها و دورههای مختلف زندگی سوسن تسلیمی همراه شده است، باعث شده تا ما در خواندن این اثر یک مسیر درست و خوب را طی نماییم و همانند تجربهی تماشای یک اثر کلاسیک، از نقطهای با این هنرمند همراه شویم و در نقطهای که خود او میخواهد کار را به اتمام برسانیم. در تمام طول مدتزمان خواندن کتاب، به خوبی میتوانیم حس کنیم که ما از کودکی با سوسن تسلیمی همراه شده، علایق و سلایق او را دنبال کرده و با او سر صحنه تئاتر و فیلمهایش رفته و فراز و فرودهایش را با تمام وجود لمس کردهایم و حالا به بزرگسالی و زندگی اکنونش رسیدهایم. کتاب که در مرزی بین یک اثر بیوگرافی و اتوبیوگرافی )اگر سوالهای محمد عبدی حذف شوند، گویی سوسن تسلیمی، بخش مهمی از سرگذشت زندگی خود را نوشته است( حرکت میکند، این امکان را به ما میدهد تا از چیزهایی سر دربیاوریم که شاید سالهای سال نه به سراغشان میرفتیم و نه در مخیّلهی ما میگنجیدند.
ترتیب سوالات و شکل چینش آ نها باعث شده تا ما بتوانیم زندگی سوسن تسلیمی را به دو بخش تقسیم کنیم. زمانی که در ایران بوده و مشغول کار و زندگی و زمانی که از ایران خارج شده و به سوئد مهاجرت کرده است. طبیعتا بخش حضور او در ایران از کودکیاش آغاز میشود و به روزهای اوج کارش در سینما و تئاتر میرسد و بخشی از جوانی، تمام میانسالی و حالا که رو به پیری میرود نیز در سوئد میگذرد. اما فارغ از اتفاقات بزرگ زندگی او، همانند همکاریهایش با بهرام بیضایی بزرگ و آن باز یهای بهیادماندنی یا ازدواج با داریوش فرهنگ و جدا شدنش از او، سوسن تسلیمی به واسطهی حضور بسیار بسیار پررنگ در تئاتر این سرزمین و رقمزدن اتفاقاتی که بخش بزرگی از تئاتر امروز ما مدیون آن اتفاقات است، یک تاریخچهی شفاهی از بخش مهمی از این هنر است. و این موضوع زمانی بیشتر روشن میشود و خود را نشان میدهد که خود او تعریف میکند: پس از انقلاب بخش بزرگی از آرشیو تئاتر و حتی سینمای ما از بین رفته و سندها و مدارک بسیاری از آثار، دیگر در دسترس نیستند و به دست باد سپرده شدهاند. پرکاری او در آن سالها به اینجا ختم شده که او اطلاعات دقیقی را از جای جای تئاتر و سینمای ایران میتواند ارائه دهد و تجربیات شخصیاش از اتفاقات عجیب و غریب آن دوران را بازگو کند، اتفاقاتی که منجر به مهاجرت اجباری او گشته و با جزییات فراوان در کتاب بازگو شدهاند.
اما همانطور که پیش از این گفتم، سوسن تسلیمی، همیشه ما را به یاد زنی پرتلاش، پرجنبوجوش و قوی میاندازد. در تکتک پاسخها و حرفهای او در این کتاب میتوان چنین روحیهای را در او دید و دلایل تصمیمات او در نقاط مهم زندگیاش را در همین ویژگیها جستوجو کرد.
او بارها و بارها در پاسخ به سوالات مختلف محمد عبدی درباهی اینکه چرا نقشی را پذیرفته و چرا دیگری را نپذیرفته، اذعان میکند که نقش زنهایی را که ضعیف انگاشته شدهاند، هیچگاه نپذیرفته و چنین چیزی را قبول ندارد، حتی در زمان فیلمسازی خودش هم، سراغ زنانی از این جنس نرفته است. همین موضوع را میتوان در زیست منحصربهفردش نیز جستجو کرد و یافت. او در حالی مجبور به ترک ایران شد که به جایگاه خوبی در تئاتر و سینما رسیده بود، اما رسیدن به همین جایگاه نیز با مشقات فراوان و بیحد و حصر و تحقیرهای بسیار همراه بوده است که به تفصیل همهی اینها در کتاب از زبان خودش تعریف شدهاند. حال این مهاجرت اجباری نیز او را در نقطه صفر مطلق قرار میدهد و بازیگری که در کشور خود دارای جایگاه خوبی بوده، از آن زمان به بعد باید در کشوری دیگر مشغول به کار بازیگری میشد و از آنجا که بازیگری با دیالوگ معنا مییابد، پس سختی انجام این کار برای او دوچندان شده است.
در واقع بهتر است بگویم خواندن این کتاب بیش از همه به ما این را یادآور میشود که زندگی سوسن تسلیمی، مانند قصهی فیلمهایی که با بهرام بیضایی کار کرده یا قصهی بسیاری از فیلمهای دیگر، یک داستان دراماتیک است، مملو از لحظات حسی و تاثیرگذار. حال شخصیت کاریزماتیک خود او، توانایی بینظیرش در بازیگری و مهمتر از همه سختکوشی و قویبودنش، ابعاد دراماتیک قصه را بیشتر هم میکنند. طرحریزی عبدی برای روایت گامبهگام زندگی سوسن تسلیمی با جایگذاری درست سوالات نیز باعث شده تا ما همواره فکر کنیم در حال خواندن قصهی یک فیلمنامه پر و پیمان هستیم که بنا دارد زندگی یک بازیگر معروف و همیشه سانسورشده در کشور خودش را از کودکی تا بزرگسالی روایت کند و در این بین با دقت فراوان تمام جزئیات را نیز به نمایش بگذارد.
از این رو و با توجه به تمام ویژگی های شخصیتی سوسن تسلیمی و ویژگیهای منحصربهفرد این کتاب در بازگوکردن حقایقی دربارهی این هنرمند، که مستقیما از زبان خودش بیرون آمدهاند، همراه شدن با این اثر کاری جذاب و پرکشش است، طوری که وقتی کتاب را باز میکنیم، آ نچنان غرق در خرده پیرنگهای مشتقشده از خط پیرنگ اصلی زندگی سوسن تسلیمی میشویم که همزمان با تمام کردن کتاب، آن را ببندیم.
منبع: نوشتۀ عباس نصراللهی، مجلۀ دنیای تصویر