سعادت با غل و زنجیر به پای مردم
نگاهی به «ما» نوشته یوگنی زامیاتین
ولی نعمت کیست؟ کسی که با درایت دست و پایمان را خیرخواهانه به بند سعادت کشیده است! ما نوشتۀ یوگنی زامیاتین، تصویری از ولی نعمت کشوری به خوانندهاش ارائه میکند که در آن شهروندان آجری از آجرهای شالوده یگانۀ کشور هستند. کشوری که دشمنان آن، سعادت خوانده میشوند. کشوری به واسطۀ حضور این ولی نعمت و یارانش به جایی رسیده است که حتی انتخابات هم در این سیستم فرآیندی مدرن شده است. نویسنده، انتخابات دنیای کنونی را انتخاباتی بینظم و بیسامان معرفی میکند که حتی نتیجه انتخابات از پیش مشخص نبوده است. حالا اما به واسطۀ درایت، تدبیر و دوراندیشی ولی نعمت و یارانش در سیستم جدید جایی برای احتمالات و اتفاقات غیرمنتظره وجود ندارد و از انتخابات بیشتر ارزش نمادین دارد. D503 که شخصیت اصلی کتاب است و در حال نوشتن خاطراتش، دربارۀ همین مسئلۀ انتخابات در دفتر خاطراتش مینویسد: «فردا روز انتخابات سالانه ولی نعمت است. فردا بار دیگر کلیدهای باروی مستحکم خوشبختیمان را به ولی نعمت تقدیم میکنیم.» یا در جای دیگری بعد از توضیح اینکه انتخابات در کشور بیشتر ارزشی نمادین دارد مینویسد: « انتخابات نوعی یادآوری است که ما یک پیکر واحد و توانمندیم، متشکل از میلیونها سلول». در این یگانه کشور، ابزارهای شکنجه هم مدرن شده است. هرچند که الگوبرداری شده از قدیم باشد. برای مثال اگر کسی را بخواهند شکنجه بدهند و یا از او حرف بکشند، او را میفرستند به اتاق عمل و مثل یک موش او را در جایی قرار میدهند که انواع گازها را میتوانند از طریق هوا به ریههای مجرم بفرستند.
آدمها یعنی همان عددهایی که در این یگانه کشور مشغول به زندگی که نه، زنده بودن هستند، عجیبتر از آدمهای رمان 1984 جُرج اوروِل هستند. اگر در اتاق ویلسون اسمیت صفحه نمایش وجود داشت و در تمام ساعات روز تحت نظر بود، در یگانه کشور ما، شهروندان در فضایی پر از ساختمانهایی با اتاقهایی که سرتاسر آن با شیشه پوشانده شده است، زندگی میکنند. به این شکل نظارت بر آنها خیلی راحتتر و در دسترستر است. آنها تنها زمانی میتوانند فضایی برای خودشان داشته باشند که بخواهند رابطه جنسی داشته باشند. آن هم نه هروقت که خواستند. بر طبق برنامه. برنامهای که در آن هر روز صبح میلیونها عدد در یک ساعت و یک دقیقه مشخص از خواب بیدار میشوند. سر یک ساعت مشخص همان عددها کارشان را شروع میکنند. هم زمان در یک ساعت و یک دقیقۀ مشخص، کارشان را تمام میکنند. و باز هم طبق جدول زمانبندی به سالن غذاخوری میروند. همزمان غذایشان را تمام میکنند و باز هم همزمان برای پیادهروی از محل کار بیرون میروند، همزمان به تالار سخنرانی میروند و این چرخه همینطور در همه ابعاد زندگی روزانۀ عددهای این یگانه کشور طبق جدول زمانبندی ادامه دارد. اما تنها خللی که در این برنامۀ زمانۀبندی شده ایجاد میشود کوپنهای صورتی رنگ است. در این صورت است که فرد میتواند در صورت موافقت و تایید بالادستیها با کسی که قبلاً برای برقراری رابطه جنسی با او درخواست داده است، اقدام کند. در این صورت کوپن صورتی رنگ به مسئول آپارتمان داده میشود. کرکره اتاقهای شیشهای رنگ پایین کشیده میشود. در این صورت است که اتاقها غیرقابلدیدن میشود. و در اینجا هم باز رابطهها باید بر اساس قاعده و نظم خاص خود شکل بگیرد.
در یگانه کشور، زن و مرد مجاز نیستند که یکدیگر را با اسم صدا کنند. اصلا کسی اسم ندارد که بخواهد دوست یا همکارش را با اسم صدا کند. هرچه هست شماره است. در این کشور همچنین تخیل آدمها یک بیماری خوانده میشود و یاران ولی نعمت، به این نتیجه میرسند که تخیل برای عددها و رسیدن به سعادت بشر مضر است. پس با عملی روی تکتک شهروندان آنها را از تخیل کردن باز میدارند تا بالاخره تمام و کمال آغازگر خوشبختی و سعادت کشور باشند.
درست است که ما رمانی علمی تخیلی به شمار میرود اما با نگاهی به گذشته برخی از کشورها و یا برخی از جنبههای زندگی خودمان به خوبی میتوانید نمونههای واقعی آن را حالا در ابعاد کمتر یا حتی بیشتری ببینید. هرچند، در نهایت در قیاس با شهروندان آن یگانه کشور کودک هستیم. چرا که آن آدمها پرورش یافته نظامی بودند که رفیعترین قلههای دست نیافتنی را برای بشر فتح کرده بوده است.
ما نوشتۀ یوگنی زامیاتین است که بابک شهاب آن را در ایران ترجمه کرده است و نشر بیدگل آن را در 419 صفحه روانۀ بازار کتاب کرده است.
منبع: نوشتۀ امیرعباس کلهر، وبسایت مد و مه