انسان طراز نوین؛ هزار سال بعد

مروری بر کتاب «ما» نوشتۀ یوگنی زامیاتین

در حالی که کتاب‌فروشی‌ها تعطیل هستند و خریدها تلفنی یا آنلاین انجام می‌شود، برخی از کتاب‌های خوبی که در ماه‌های گذشته منتشر شده، به فروشِ خود ادامه م یدهند و چاپِ جدیدشان منتشر م‌یشود. رمان ما نوشتۀ یوگنی زامیانتین یکی از همین کتاب‌هاست که این روزها به چاپِ چهارم رسید. اما این کتاب چه‌جور کتابی‌ست و چرا باید حتماً آن را خواند؟
فرض کنید اتحادِ جماهیرِ شوروی با قوانین و رفتاری بر اساس اصولِ کمونیسم دوام می‌آورد و فرونمی‌پاشید. فرض کنید جامعۀ آرمانی بلشویک‌ها تشکیل می‌شد و انسانِ طرازِ نوین به حقیقت می‌پیوست. فرض کنید امروز و دیروزِ ما بدل به دوران باستان شده است که آینده‌گان با ذره‌بین به قصدِ کشفِ رمز، به روزمرۀ ما می‌نگرند و تلاش می‌کنند درک کنند چرا هر کدام‌مان نامی منحصر داشتیم و چرا این‌همه وقت تلف می‌کردیم و بیهوده زندگی می‌کردیم. و دوباره فرض کنید اتحادِ جماهیرِ شوروی بر اساس اصولِ کمونیسم دوام می‌آورد و فرو نمی‌پاشید... آیندۀ آدم‌های آن جامعه قرار بود چه شکلی باشد؟ یوگنی زامیانتین در رمانِ ما تصویری از هزار سال بعد از انقلابِ اکتبر ۱۹۱۷ را به ما نشان می‌دهد. فرض را بر این می‌گیرد که آن جامعۀ آرمانی که انقلاب در پی محقق کردن‌اش بوده، به تکامل رسیده و در ظاهر هیچ خطایی در ادارۀ جامعه نیست. رمان ما عملاً یک شاهکارِ ادبی‌ست. شاید در تکه‌هایی ضعف داشته باشد یا به طورِ واضح از کتاب مقدس در شکل‌دهی خرده‌روایت‌های‌اش وام گرفته باشد، اما چیزهایی با خود دارد و اثری بر جنسی از ادبیاتِ پس از خود گذاشته که باعث می‌شود آن را یک شاهکار قلمداد کنیم. یوگنی زامیانتین خیلی زود پس از انقلاب بلشویکی به این فکر افتاد نهایت و نتیجۀ یک آرمان را نشان دهد و عاقبتِ این انسانِ طرازِ نوین به جای خوبی ختم نشد. احتمالاً با چنین چیزهایی یادِ رمانِ مشهورِ ۱۹۸۴ نوشتۀ جورج اورول یا دنیای قشنگِ نو نوشتۀ آلدوس هاکسلی بیفتد. اما رمان ما پدرِ این‌گونه رمان‌های دیستوپیایی محسوب می‌شود و دهه‌ها زودتر نوشته شد و عملاً جورج اورول ایدۀ اصلی رمان‌اش را از ما وام گرفت. نکتۀ عجیب این است که رمان ما اولین‌بار در سال 1920 در روسیه منتشر شد. یعنی تنها سه‌سال پس از انقلابِ اکتبر ۱۹۱۷ ! یوگنی زامیانتین خودش انقلابی دوآتشه بود و دل‌بستۀ رسیدن به جامعۀ آرمانی بود. اما معلوم نیست او در همان ماه‌های اولیه چه چیزهایی دیده که تهِ راه را جز بن‌بست و اسارتِ انسانِ آینده ندیده بود. البته او به طورِ واضح از ایدۀ مخالفانِ جامعۀ سوسیالیستی، آدم‌هایی مثلِ الکسی دو توکویل در فرانسه، که معتقد بودند سوسیالیسم آدم‌ها را بدل به گماشته و ابزار می‌کند، وام گرفته و قهرمانِ رمان‌اش به جای نام و نام خانواده با کد 503D- شناخته می‌شوند و دیگر آدم‌های داستان هم چنین وضعی دارند. یوگنی زامیانتین احتمالاً این رمان را زمانی نوشته بود که سرانِ بسیاری از کشورهای دنیا در پاریس برای کنفرانسِ صلح جمع شده بودند و برای تکرارنشدنِ جنگِ جهانی اول تلاش می‌کردند پیمان‌های تازه‌ای وضع کنند. برای سیاست‌مدارانی که آن روزها در پاریس بودند، وضعیتِ شوروی عملاً یک معما بود که هنوز درک‌اش نکرده بودند و حتی بسیاری تلقی می‌کردند که انقلابِ رخ‌داده نهایتاً با کارخانه‌دار و پولدارها مشکل دارد و پس از مدتی می‌تواند به برقراری یک دموکراسی منجر شود. اما یوگنی زامیانتین که ساکنِ مسکو بود، زودتر از خیلی‌ها درک کرده بود مسیرِ جامعۀ تازه نه تنها به انسانِ طرازِ نوین نمی‌رسد، بلکه انسانی می‌سازد که گذشته‌اش را فراموش کرده و خاطراتِ جعلی برای‌اش ساخته شده. زامیانتین در دلِ داستان‌اش نشان می‌دهد آدم‌هایی هستند که دیگر چیزی به اسمِ عطر گل نمی‌شناسند و نان برایشان صرفاً معنایی استعاری دارد و طبیعت را زائده‌ای متعلق به دورانِ باستان می‌دانند. بله شاید واقعاً هزار سال دیگر این‌شکلی بود! این نکته را هم باید درنظر داشت که زامیانتین زمانی رمان ما را نوشت که چیزی به ناِم ژانر علمی‌تخیلی در ادبیات داستانی وجود نداشت. با این همه نویسنده رمانی نوشته که هم متکی بر علمِ ریاضیات است و هم از تخیلی قوی بهره می‌جوید و دنیایی خیال‌انگیز و آرمانی را تصویر می‌کند که می‌تواند خواننده را با جهانی روبه‌رو کند که اگرچه بسیار عجیب به نظر می‌رسد، اما هولناک است چرا که این احتمال وجود داشت آیندۀ بشر به زندگی در قصرهایی شیشه‌ای گره بخورد که همۀ اعمال در آن زیر نظر خواهد بود و احساس در آن مرده است.

 

نوشتۀ میلاد حسینی، منبع: روزنامۀ سازندگی


کتب مرتبط: