مژده به زن‌های معمولی

دوشیزه میلدرد لتبری، شخصیت اصلی کتاب زنان فوق العاده، چیزی است شبیه به مادام بوواری فلوبر؛ کسی که در آینده همیشه می‌توان به او ارجاع داد و او را مثال زد. از آن شخصیت‌ها که به‌سادگی خلق نمی‌شوند. شبیه بقیه نبوده و به شدت شبیه ما هستند. شاید وجه مشترک اما بوواری و میلدرد لتبری همین آینه شدنشان باشد. اینکه بیرون از مناسبات پذیرفته و حک‌شدۀ ادبیات داستانی، شعر، سینما، تئاتر و غیره، روح دارند و خون، و شبیه ما هستند؛ نه آدم‌های واقعی و نه آرزوهای دست‌نیافتنی یا دورشان.

سال‌های سال ادبیات در تمام شکل‌های خود، دنیایی ساخته از خوب‌ها، درست‌ها، مطلوب‌ها و خط داستانی مورد توافق، ساده و سرراستش را به‌عنوان حقیقت به نسل پشت نسل ما خورانده است. شاید قرار بوده است همۀ این‌ها مثل یک مسکن قوی، درد مشترک خوانندگان سرخورده را التیام بدهد. یا شاید قرار بوده آن زن باهوش و جسور که به قواعد جامعه تن نمی‌دهد، امیدوار باشد که در جهانی دیگر، آقای دارسی منتظر اوست! اما این مسکن، چه تعداد آدم سرخورده و سودازده ساخته باشد خوب است، و چه تعداد آدم دلزده از داستان‌های تکراریِ به وضوح دروغ؟ کتاب زنان فوق‌العاده نوشتۀ باربارا پیم همان چیزی است که مقابل تمام آن تصاویر زیبا می‌ایستد و مخاطب دوهزاروبیست‌ودویی خود را شگفت‌زده می‌کند.

زنی در سال 1953، درست همان وقتی که جنگ تمام شده است و مردان دلاور باید در خانه‌های گرم و زیبا با همسران به‌شدت آراسته، تحصیل‌کرده اما مطیع، خانه‌‌دار و خوش‌سلیقه استراحت کنند و بزرگ شدن فرزندانشان را شاهد باشند، داستانی می‌نویسد که هیچ چهرۀ آرمانی و تبلیغاتی در آن نیست و تا آخر، ملموس و عین واقعیت است.

زنان فوق‌العاده، بخلاف عنوان غلط‌اندازش، دربارۀ زنی معمولی است که به‌عنوان دختر یک کشیش، خودش را چندان برخوردار از جذابیت جنسی نمی‌داند. به کلیسا کمک می‌کند، کارمند دون‌پایه یک خیریه است که به زنان «محترم» خدمت‌رسانی می‌کند. برای شوهر و برادر و معشوق این و آن خیرخواهی می‌کند. نامه‌ای می‌نویسد، پیامی می‌رساند، فنجانی چای درست می‌کند و کم‌وبیش اوضاع زندگی دیگران را آرام نگه می‌دارد. گاهی به مردها فکر می‌کند. گاهی رؤیایی می‌بافد. حتی شاید پیش بیاید که ناپرهیزی کند و لباس‌های ساده و قهوه‌ای همیشگی را با کلاهی تازه یا رژ لبی بی‌پروا تزئین کند. اما هیچ‌وقت نمی‌شود که خودش را سوژۀ اصلی ماجرایی بداند.

عنوان کتاب، ترجمه‌ای است از Excellent Woman که با توجه به توضیح پشت جلد، این زن‌ها «زن‌هایی هستند که مردها وجودشان را نادیده می‌گیرند. در کارهای کشیش‌نشین کمک می‌کنند، چای درست می‌کنند. در کلیسا گل‌آرایی می‌کنند و با اعضای کسالت‌آور جماعت عبادت‌کنندگان، که خود کشیش‌ها حوصله‌شان را ندارند، هم‌صحبت می‌شوند. یا حتی در اداره‌ها، آن‌ها باز هم چای و قهوه درست می‌کنند و کارهای خسته‌کننده‌ای مثل تهیۀ نمایۀ کتاب و نمونه‌خوانی و بایگانی را انجام می‌دهند. نیازهای جنسی‌شان را پنهان می‌کنند و معتقدند نباید اجازه داد چنین احساساتی خودشان را نشان بدهند.» در واقع این عنوانی است که مردها به این زنان داده‌اند: زنان فوق‌العاده‌ی بی‌دردسر، زنان خوب، زنان درستکار.

چیزی که کتاب باربارا پیم را اثری ویژه می‌کند اما، بیرون آمدن از مسیر تیپ‌سازی و توصیف درونیات چنین زنانی است. زنانی که همیشه شخصیت دوم بوده‌اند. دوست زن قهرمان بوده‌اند، در کنار ستاره بوده‌اند و...

همین است که افتادن به دام ساختن تیپ، بسیار ساده است. گذشته از این که این شخصیت‌ها هیچ‌گاه آنقدر جذاب نبوده‌اند که توصیف شوند. احتمالاً کسی هم دوست ندارد آن‌قدر دقیق توصیفشان کند که به نظر بیاید او خود تجربه‌ای مشابه از زندگی داشته است! اما این کتاب، نویدی است به تمام زن‌ها و مردهای معمولی، که تجربه‌ی کنار گذاشته شدن، خاکستری بودن، سرخوردگی، در حاشیه بودن و بی‌اهمیت جلوه داده شدن را از سر گذرانده‌اند.

جان آپدایک دربارۀ کتاب زنان فوق‌العاده گفته است: «اثری یادآور این‌که می‌توان آفرینش رمانی زنده و پرتحرک را به تمامی به قلمرو آن فضیلت ارتجاعی، یعنی بردباری زنانه، محدود کرد.» و واقعاً هم همین‌طور است. شاید با توصیفات بالا به نظر برسد که با کتاب خسته‌کننده‌ای طرف هستید. اما به هیچ‌وجه این‌طور نیست. تمام مدتی که کتاب را می‌خوانید، جادوی کتاب رهایتان نمی‌کند. چون اصلاً مهم نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد. بلکه جمله به جمله‌ی کتاب است که با تزریق حال و هوای خود، پیوندی ناگسستنی با شما ایجاد می‌کند. زنان فوق‌العاده از آن کتاب‌هایی است که تا مدت‌ها همراهتان می‌ماند. مسائل روزمرۀ پیرامون را از دریچۀ نگاه خود نشانتان می‌دهد و حتی نثرتان را متأثر می‌سازد.

تا صفحات پایانی کتاب زنان فوق‌العاده، شاید منتظر باشیم که ناگهان همه‌چیز تمام شود و داستان روی روال معمول بیفتد. البته که پیم هم به اندازۀ کافی برای گمراه کردنمان، شیطنت می‌کند. او در تمام طول مسیر، نشانه‌هایی برای تبدیل کتاب به یک اثر معمولی می‌گذارد. اما کتاب که تمام می‌شود، می‌توانیم یک نفس راحت بکشیم. باربارا پیم، زن عجیب و جالبی که به تأیید شاعران و نویسندگان هم‌عصرش، دست‌کم‌گرفته‌شده‌ترین نویسندۀ قرن نام گرفته است، ناامیدمان نمی‌کند.

نوشتۀ پردیس جلالی، سایت وینش