«اتاقِ روشني كه روزش ميخوانند» نوشته توني كوشنر روايتي تاريخي است از سايه فاشيسم و آدمهاي نمايش، بازيگرانِ آلمانياند يا در برلين كار ميكنند، تبعيديِ مجار يا عضو حزب كمونيست آلمان و يا يهودي هستند و همه در وحشت و ترس از نكبتِ فراگير فاشيسم زندگي ميگذرانند. كتاب سه بخش دارد، ابتدا توضيحاتي به قلمِ نويسنده آمده است كه در آن شرح مختصري بر نمايشنامه داده و سختگيرانه اجراي «اتاقِ روشني كه روزش ميخوانند» را مقيد كرده است به تاريخ روزگاري كه آدمهاي نمايش در آن زيستهاند و رنج كشيدهاند. كوشنر چيزي را از قلم نينداخته است حتي در حسي كه بايد به مخاطب القا شود تأكيد دارد: «اين نمايشنامه براي بيان منظور و تاثيرگذاري به برانگيختنِ عواطف متكي است. در عين حال، به هيچ وجه نميتوان بهمثابه درام خانوادگيِ آرامي با آن تا كرد؛ زبانش به انتقاد كوبنده، دقت و صراحت نياز دارد و بايد با اعتمادبهنفس و بيباكي اجرا شود. و اينكه سياست در اين آدمها شوري حقيقي برميانگيزد، نه اينكه بهانهاي باشد براي پنهانكردن احساسات شخصيشان». او ضمن اينكه اجازه بازخواني و حذف و اصلاحات را در اجرا ميدهد تأكيد ميكند كه بخشي از چيزها امكان حذف ندارند براي مثال، «اسلايدها ضرورياند، لازم نيست صحنهها چاپ شوند يا روي پرده به نمايش دربيايند...» اما اسلايدها و عكسِ راهپيمايي نازيها ضرورت دارد، عكسي واقعي كه كوشنر نشاني دقيق آن را هم ميدهد: در كتابِ «هيتلر: مستند تصويري زندگيِ او» تاليفِ جان تولند (بالانتين بوكس، نيويورك). و اما ماجراي نمايشنامه: در دو سال آخر حیاتِ پرتلاطم جمهوری وایمار، اولین دولت دموکراتیکِ تاریخ آلمان، اگنس اِگلینگ، بازیگری میانسال، در خانهای بزرگ در برلین زندگی میکند. شب سال نو است، خانه پر از مهمان است و همه، از داشتن امنیت خوشحالاند. اما این حس دوام چندانی ندارد؛ وحشت غلبه هیولای فاشیسم، اینبار در هیئت حزب تازهتأسیسِ ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (نازی)، رفتهرفته بر امیدها و دلخوشیها سایه میاندازد و آینده پیشِرو را غبارآلود میکند.
توني كوشنر، نمايشنامهنويس آمريكايي متولد نيويورك نمايشنامهنويسي را از دهه هشتاد آغاز كرد و از همان اوان نوشتن متأثر از برشت و تئاتر «اپيك» بود. آنطور كه در مقدمه كتاب آمده است اميد به احياي تئاتر اپيك كوشنر را واداشت اَشكال پيشين را با عواطف پستمدرنيستي خود در هم آميزد و تركيبي حاصل كند كه ميتوان نام تاريخنگاري دراماتيك بر آن گذاشت. او در آثارش تكامل فرهنگيِ بشر را از زاويه فعاليتهاي سياسي و آرمانهاي سوسياليستي روايت ميكند. شايد بتوان اشتياق كوشنر به استفاده از صحنه به مثابه ابزاري براي پيشكشيدن جدالهاي سياسي-اجتماعي و همينطور توجه ويژه به نقش فعال مخاطب در فرآيند اجرا را وجوه اشتراك او با برشت دانست. كوشنر نمايشنامه «اتاقِ روشني كه روزش ميخوانند» را نيز براساس «ترس و نكبت رايش سوم» اثر برشت نوشته است.
نوشتهی پارسا شهری؛ منبع: روزنامه شرق شماره ۳۴۵۲