پیکار با سرنوشت

«همه‌ی ما دنبالِ چیزی هستیم. بیش‌ترِ ما با این احساس زنده‌گی می‌کنیم که کامل نیستیم. همیشه کاری هست که باید انجام شود؛ تکه‌ای که در نهایت ما را کامل می‌کند؛ یعنی آن‌چه که گمان می‌کنیم سرنوشتِ واقعیِ ماست.»
تکه‌ای گفت‌وگوی توبیاس وُلف با مجله‌ی داستان کوتاه انگلیسی

یک رمانِ کوتاه و خواندنی که فضایی خاص رقم می‌زند در حجمی اندک. قصه‌ی مشتی سرباز با دنیاهایی متفاوت که حالا کنارِ هم افتاده‌اند و زیستِ سه‌تای‌شان ربطِ مستقیم پیدا می‌کند با هم. «دزدِ پادگان» مدام سوال ایجاد می‌کند. برای چه می‌جنگیم؟ برای که جان‌مان را تقدیم می‌کنیم؟ آیا زنده‌گی واقعا این همه ارزش دارد که پدرمان در بیاید؟ توبیاس وُلف رمانی فشرده نوشته که باوجودِ صفحاتِ کم‌اش، خرده‌روایت‌هایی اثرگذار دارد و جزییاتی که به درستی سرجای‌شان نشسته. رمان پر از فضاهای متنوع است. از خانه‌ی خانواده‌ی آمریکایی که پدری تنوع‌طلب دارد و شب‌ها به پسرهای‌اش چشم می‌دوزد تا پادگانی با انبوهِ آدم‌های متنوع و پسرانی که دنیایی بهتر می‌خواهند. تا محله‌ای که پاتوقِ فاحشه‌های تازه‌کار است و به امیدِ درآمدی بهتر موفقی به این حرفه مشغول می‌شوند. «دزدِ پادگان» به طورِ کلی شمایلِ گونه‌گونِ سه‌ سربازِ آمریکایی در دورانِ جنگِ ویتنام را تصویر می‌کند که در انتظارند... اما رمان به طورِ مشخص‌تر به شرایطی اجتماعیِ آمریکا نگاه دارد و با نشان‌دادنِ تصویرِ غم‌زده‌ی یک خانواده آغاز می‌شود که پسران‌اش ملالِ روزگار را چشیده‌اند و فیلیپ بیشاپِ قصه کارش از همین‌جا آغاز می‌شود... «دزدِ پادگان» یکی از مشهورترین کارهای توبیاس ولف، نویسنده‌ی آمریکاییِ برنده‌ی پن/فاکنر است که هفته‌ی گذشته ترجمه‌ی فارسی آن در نشرِ بیدگل و با ترجمه‌ی بیتا ابراهیمی منتشر شده است.

جمعِ دوستانِ بی‌قید
«دزدِ پادگان» با صحنه‌ی نگاه‌کردنِ مردی به نامِ گای بیشاپ به پسران‌اش آغاز می‌شود و به صورتِ فشرده قصه‌ی خانواده و آشناییِ زن و مرد و بعد بچه‌های‌شان مرور می‌شود. بچه‌هایی که به نظر می‌رسد سرنوشتِ روشنی در انتظارشان نباشد و یک روز صبح فیلیپ با اتوبوس به مرکزِ شهر می‌رود تا در نیروی دریایی نام‌نویسی کند. اما دفتر بسته است و وقتی بعدِ کمی پرسه‌زنی بازمی‌گردد باز هم با درِ بسته روبه‌رو می‌شود و کمی خیابان‌گردی می‌کند تا به ساختمانی دیگر می‌رسد و در نهایت در ارتش ثبت‌نام می‌کند. قصه‌ی توبیاس وُلف ماجرای سه سرباز جوانِ آمریکایی‌ست که منتظر هستند تا به ویتنام ارسال شوند و مسیرِ تصادفی قصه‌های‌شان را به هم گره زده. فیلیپ... لوییس... هابارد... فصل‌به‌فصل روایت‌ها تغییر می‌کنند و از جایی این لوییس است که نقشِ اولِ روایت می‌شود. فیلیپ بیشاپ در وقایعی که در پادگان می‌گذرد نقش کمتری ایفا می‌کند، اما رمان در اصل داستان اوست. نویسنده قصه‌اش را با طرحی از کودکیِ ناامید و خالیِ او آغاز می‌کند و تقریباً دو دهه بعد با بازتاب‌های اتفاقات در زنده‌گیِ او پایان می‌یابد. پدر جوان از خانه خارج شده است، مادرش همواره در معرضِ افسرده‌گی است و برادرش به سرعت به سوی نابودی حرکت می‌کند. و در نهایت تصمیمی که به نوعی برآمده از اعمالِ دیگران است پسر را به سوی پادگانی روانه می‌کند که ناظرِ باشد با اتفاقاتی جدی.
«دزدِ پادگان» را با اتفاقاتی می‌شناسیم که در پادگان رخ می‌دهد و ماجراهای دزدی‌هایی مشکوک که معلوم نیست کارِ چه کسی‌ست. نویسنده گره‌را به موقع باز می‌کند و اساسا دنبالِ خلقِ فضایی معمایی نبوده، بلکه بیش‌تر به طرفی حرکت کرده که نشان دهد چه چیزهایی یک جوان را وادار به دزدی کرده. تصویری مهم که رمان ایجاد می‌کند برمی‌گردد به چالشِ یکی از سربازها با خودش برای دزدی. خبری از درگیری با وجدان به شیوه‌ی داستایفسکی نیست، اما جنسی از تصمیم‌گیری دیده می‌شود که حوادثِ بعد تکمیل‌اش می‌کند. سرباز برای ماندن پیشِ زنی به کمی پول احتیاج دارد، اما کیفِ پولِ رفقای‌اش یکی از یکی خالی‌تر است و او مجبور می‌شود جُرم‌اش را ادامه دهد.
اگرچه بخشِ عمده‌ی دزد پادگان از نظرگاهِ فیلپ بیشاپ روایت می‌شود، اما توبیاس ولف خودش را فقط محدود به زیستِ یکی از پرسوناژهای‌اش نکرده و برای روان‌شدنِ روایت‌اش، افکار و تجربیاتِ چندین شخصیت را به تصویر می‌کشد تا خواننده‌ی کتاب آگاهی و اشرافِ کامل نسبت به سیرِ وقایع داشته باشد. داستان‌نویس این چرخش‌ها و تغییرهای نظرگاه را با مهارت انجام می‌دهد. درباره‌ی «دزدِ پادگان» گفته می‌شود نسخه‌های اولیه بسیار حجیم‌تر از این بوده و ولف پس‌از بازنویسی و اعمالِ تغییرات، بخش‌های زیادی را حذف کرده و در نهایت به نسخه‌ی فعلی رسیده که برای‌اش جایزه‌ای را به همراه داشت که بسیاری از منتقدانِ آمریکایی معتقدند مسیرِ حرفه‌ای توبیاس ولف را شکل داد.

نویسنده کیست؟
توبیاس ولف؛ یا به طور کامل توبیاس جاناتان آنسل ولف ، متولد نوزدهمِ ژوئن ۱۹۴۵ در آلابامای ایالات متحده‌ی آمریکا. نویسنده‌ای آمریکایی که در درجه‌ی اول برای خاطرات و داستان‌های کوتاه خود مشهور شد. داستان‌هایی که در آن صداهای زیادی و طیف گسترده‌ای از احساسات وجود دارد و به طرز ماهرانه‌ای به تصویر کشیده شده است. نگاهِ جامع و استفاده از پرسوناژهای متنوع یکی از چیزهایی بود که باعثِ شهرت و استقبالِ مخاطب از نویسنده‌های پس از جنگ در آمریکا داشت. مخاطب دنبال روایت‌هایی بود که آدم‌های معمولی و ضعیف هم در آن‌ها حاضر باشند و ولف در «دزدِ پادگان» هم دامنه‌ی متنوعی از آدم‌ها را در داستان نشان داده. والدین ولف وقتی کودک بودند طلاق گرفتند و از ده‌ساله‌گی به همراه مادرش که به طور مکرر از شهری به شهری دیگر سفر می‌رفت زنده‌گی کرد. او سرانجام در  واشنگتن زندگی کرد و در آنجا دوباره ازدواج کرد. بخشی از شهرتِ ولف برای دو خاطره‌نگاریِ مهم او هستند که روایتِ زنده‌گی خودش و تجربه‌های‌اش در نوجوانی‌ست. ولف درباره‌ی کودکی‌اش در دهه پنجاه میلاد‌ی از رابطه‌ی نامطوب با ناپدری‌اش در کتاب «زندگیِ این پسر» نوشت و بسیاری از منتقدانِ آمریکایی آن را بهترینِ کارِ نویسنده می‌دانند.
زندگیِ ولف سمتی دیگر دارد که برمی‌گردد به حضورِ او در ویتنام به عنوانِ سرباز که عملا بخشی از نگاه و داوری به «دزدِ پادگان» را هم شکل می‌دهد. او شدیدا مخالفِ حضورِ کشورش در آمریکا بود. او چندسال پیش در گفت‌با علیرضا غلامی در مجله‌ی نافه از شرکت در جنگِ ویتنام ابرازِ پشیمانی کرد و گفت «انتقادهای زیادی علیه تصمیمِ کشور من برای جنگ در ویتنام بود. اما کشورِ‌ من واقعا بی‌شعور بود.»

یک گفت‌وگو
کتابِ «دزدِ پادگان» کتابی‌ست خواندنی که علاوه بر روایتِ جذاب‌اش تکمله‌ای مهم دارد. گفت‌وگوی توبیاس وُلف با مجله‌ی داستان کوتاه انگلیسی که بسیار راه‌گشاست در شناختِ نویسنده. او اعتراف می‌کند که ادبیات زنده‌گی‌اش را دگرگون کرده و از او آدمِ دیگری ساخته. پرسش‌هایی که جان پین می‌پرسد نشان می‌دهد چه‌گونه می‌شود کندوکاوی دقیق انجام داد میانِ زنده‌گی و آثارِ نویسنده و با طرحِ پرسش‌هایی به‌جا، پاسخ‌هایی خواندنی دریافت کرد. نسخه‌ای که نشرِ بیدگل منتشرش کرده هم قطع و کیفیتِ چاپ مناسبی دارد و هم ترجمه‌ای معقول و با مصاحبه‌ای که از توبیاس ولف در آن گنجانده شده، حاصل را کاری مطلوب کرده که به راحتی می‌توان خواندن‌اش را پیشنهاد کرد. «دزدِ پادگان» قصه‌ی درگیریِ آدم‌هاست با راهی که رفته‌اند، یا در مقابل‌شان ترسیم شده. و شوریدن علیه سرنوشت.

*تیترِ یادداشت برگرفته‌ست از نامِ رمانی از واسیلی گروسمان

نوشته‌ی میلاد حسینی
منبع: خبرگزاری سازندگی

 

 

 

 


کتب مرتبط: