ادیپ در روستایی در ایرلند

مارتین مک‌دونای جوان در بیست‌وهفت سالگی در کنار شکسپیر قرار گرفت، به خاطر اجرای هم‌زمان چند نمایش‌نامه در لندن که امری بی‌سابقه بود؛ نمایش‌نامه‌هایی که همگی ستوده شده بودند. اما شاید این تنها وجه اشتراک او با نمایشنامه‌نویسان گذشته باشد، در آثار او نه خبری از شاهزاده‌های دانمارکی ایستاده بر سر دوراهی «بودن یا نبودن» است، نه خبری از شخصیت‌های تراژیک آثار چخوف که زمین و زمان را زیر و رو می‌کنند تا از آسیب دوران جدید دور بمانند و دور نمی‌مانند: او راه نوینی را در درام گشوده است.

در درام‌های پرتنش او موقعیت‌های عجیب و غریب و ترسناک و مضحک هم‌زمان با هم روی صحنه می‌آیند و بیننده (یا خواننده) را میخ‌کوب می‌کنند. غرب غم‌زده، نمایش‌نامه‌ای منتشر شده در سال 1997 ، که در کنار ملکۀ زیبایی لی‌نین و جمجمه‌ای در کانه‌مارا سه‌گانه‌ی مشهور «لی‌نین» را تشکیل می‌دهند، یکی از نمایش‌نامه‌های اوست که از افراطی‌ترین‌های آن‌ها نیز هست.

مک‌دونا در این متن داستان ادیپ را دست‌مایۀ کار خود می‌کند و با دگربار روایت کردن آن در قالب دو برادر (هابیل و قابیل‌های امروزی) در روستایی ایرلندی مضامین ضداجتماعی محبوب خود را در اثری درخشان باز می‌آفریند. دو برادر داستان پس از مرگ پدرشان به تنهایی با هم زندگی می‌کنند و جدالی که میان‌شان از کودکی در جریان است هر لحظه به خشونتی تمام‌عیار تبدیل می‌شود. آن‌ها هیچ دلیلی برای خشونت ورزیدن به یک‌دیگر ندارند و همین موضوع آن‌ها را از دیگر شخصیت‌های مک‌دونا متمایز می‌کند. دو برادر با قساوت تمام از کودکی به جان هم افتاده‌اند و تلاش تنها شخصیت مثبت متن (پدر روحانی که از جایی خارج از روستا  به آن‌جا آمده) نیز برای واداشتن دو برادر به تغییر خود بی‌نتیجه می‌ماند. سبک مک‌دونا در انتقال لحظه به لحظۀ بحران به مخاطب از همان صفحه‌های نخست نمایش‌نامه موثر است؛ جملات طنزآمیز، کنایی، گزنده و هوش‌مندانۀ مک‌دونا باعث می‌شود که درام هیچ‌گاه از نفس نیفتد و با دست به دست شدن‌های پیاپی میان شخصیت‌ها ضرب‌آهنگ تند خود را حفظ کند.

مارتین مک‌دونا درام‌نویس بن‌بست‌هاست؛ چه این بن‌بست‌ها مانند کاتوریان نمایش‌نامۀ مرد بالشی در جهنم قانون و حکومت باشد، چه مانند فیلم «در بروژ» بن‌بست اخلاق و عذاب وجدان یک آدم‌کش ناشی. خودش مانند بسیاری دیگر از نویسندگان و هنرمندان دلیلی برای توضیح وجوه گوناگون کار‌هایش نمی‌بیند و می‌گوید بیشتر از همه از خبرنگار‌ها بدش می‌آید؛ چرا که  خود مک‌دونا بر خلاف متن‌های پر از خون و قتل و خشونتش، شخصیتی کاملا آرام و حساس و دور از جاروجنجال دارد و تا جایی که می‌تواند می‌خواهد که از حواشی دور باشد و به خلوت‌گزینی و نوشتن فیلم‌نامه و نمایش‌نامه مشغول باشد.

مک‌دونا تحصیلات خود را نیمه‌تمام گذاشت و نوشتن را به صورت جدی از هجده سالگی آغاز کرد و تا 24 سالگی در حالی که با حقوق بیکاری دولت انگلیس زندگی می‌کرد، همه‌ی طرح‌های داستان و فیلم‌نامه‌اش رد شده بودند؛ اما او در یک دوره‌ی فشرده، دوره‌ای 9 ماهه، خود را در اتاقش زندانی کرد تا نمایش‌نامه بنویسد، حاصل کار هفت نمایش‌نامه شد که مک‌دونا را به شهرت رساند. نمایش‌نامه‌هایی که غرب غم‌زده یکی از آن‌هاست.

 

منبع: مجله اینترنتی آوانگارد، میثم غضنفری


کتب مرتبط: