محمد رضاییراد در کتاب فرشتۀ تاریخ سعی دارد قسمتی از زندگی و مرگ والتر بنیامین را بازسازی کند. اسم کتاب به نقاشی آبرنگ "فرشتۀ نو" اثر "پل کله" بازمیگردد. بنیامین که به این نقاشی علاقه یافته بود آن را در سال ۱۹۲۱ خریداری میکند. او بارها به فرشتۀ نو به عنوان ارزشمندترین شئ زندگی خود اشاره کرده است. تز نهم کتاب "دربارۀ مفهوم تاریخ" که به این نقاشی اخصاص دارد در متن نمایشنامه آورده شده.
نمایش در ۱۲ ژوئن ۱۹۲۵ در جمهوری وایمار آغاز میشود؛ جایی که بنیامین برای اولین و آخرین بار از رسالۀ خود برای کسب کرسی استادی دانشگاه فرانکفورت دفاع میکند. فردی که روبهروی بنیامین ایستاده –دکتر اتو- رسالهی دکتری او یعنی "خاستگاه نمایش سوگناک آلمانی" را رد میکند. دیالوگهای این دو فرد به سوی نقاشی فرشتۀ نو که از دیوار آویخته است میرود. دکتر اوتو از بنیامین میخواهد تز نهم کتابش که دربارهی این نقاشی است را توضیح دهد. بنیامین جوان سرگشته میشود؛ او تا به حال چنین چیزی ننوشته است. «بعدها مینویسید؛ یا به عبارت درستتر، نوشتید.» ناگهان پاسخ دکتر اوتو سیر زمانی نمایش را تغییر میدهد.
حالا همهچیز تغییر کرده. آنها به پانزده سال بعد پرتاب میشوند و اینجا دیگر جلسۀ دفاع بنیامین نیست. «اوتو پالتوی خود را در میآورد. زیر آن یک یونیفرم ارتش آلمان نازی را پوشیده است». والتر بنیامین در ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۰ هنگام فرار به پرتقال در بندر پورتبو دستگیر میشود. و حالا کلنل فرانتس فن اوتو، فرماندهی پلیس مخفی آلمان نازی، در حال بازجویی کردن از اوست. اما این نیز تمام حقیقت نیست.
دیدار با کلنل اوتو جلوهای از آینده است و دیدار با برشت، یادآوری گذشته. برشت که دوست و همفکر بنیامین بود با صفحهی شطرنج وارد اتاق زندان میشود. برشت میخواهد بنیامین را از تصور آینده به وسیلهی یادآوری گذشته نجات بخشد؛ او آخرین دیدارشان در فنلاند را بازسازی میکند «تو داری با چنگ زدن به گذشته و به چنگ گرفتنشون، لحظهی حال رو به تعلیق درمیاری». هر چند بین بنیامن و برشت گفتوگویی چالشبرانگیز دربارهی آرا یکدیگر به وجود میآید، اما این مسئله هم زمان حال بنیامین را دچار تعلیق نمیکند.
برشت میرود. کلنل اوتو از آینده میآید، بازجویی را ادامه میدهد و میرود. همسرایان وارد میشوند و ادعا میکنند ملاحان بندر پورتبو هستند که برشت آنها را برای نجاتدادن بنیامین فرستاده. اما آنها دیر رسیدهاند، کار از کار گذشته و بنیامین به جرم یهودیتبار بودن و عضویت در حزب کمونیست دستگیر شدهاست.
نوبت به ورود آسیه لاسیس، معشوق یهودی بنیامین، میرسد. او نیز مانند برشت از گذشته به زندان پورتبو میآید تا زمان حال بنیامین را به تعلیق بیاندازد. او بنیامین را در آغوش میفشارد تا در برلین، محل آخرین دیدارشان، بماند. اما به یکباره همهچیز تغییر میکند. آن زن آسیه نیست بلکه هم سلولی بنیامین است. همسرایان نیز نجاتدهندگانی از سوی برشت نیستند، آنها ملاحانی قاچاقچی هستند. این افراد توهمات بنیامین را مربوط به حشیشی که در طول نمایش کشیده میدانند؛ اما تمام این جابهجاییها ترفندهای نویسنده در راستای اجرای آراء والتر بنیامین در نمایشنامه هستند.
«بیاندازه امید وجود دارد، اما نه برای ما». در آخر بنیامین در انتخاب مرگ و مرگ، سر کشیدن لیوان حاوی قرصهای مورفین را انتخاب میکند. او در ژستی سقراطی به زندگی خود پایان میدهد و خود بخشی از تاریخ ستمدیده میشود؛ تاریخی که فرشتۀ نو رو به سمت آن دارد. سمتی که «فاجعهای واحد بیوقفه مخروبه بر مخروبه تلنبار میکند». حالا دیگر بنیامین تنهاست و تاریخ برای او، فقط و فقط برای او متوقف میشود.
منبع: مجله اینترنتی آوانگارد، درنا فریبرز