تنهایی و انزوا

«وحشت نمی‌کنم. چرا باید وحشت کنم؟» این دیالوگ را جایی از نمایشنامه، ژان خطاب به برانژه می‌گوید. و شاید بتوان گفت چکیده‌ای‌ست از متن درخشان اوژن یونسکو. جهانی وحشت‌زده که باید از آن ترسید، اما اطرافیان نمی‌خواهند دگرگونی جامعه را باور کنند. نمایشنامه‌ی کرگدن قصه‌ی آدم‌هایی که آرام آرام شکل عوض می‌کنند و حجم تعجب اولیه، جایش را می‌دهد به عادی‌شدن همه چیز. کرگدن در ایران متن بسیار آشنایی‌ست و به نوعی نمایشنامه‌ای کالت محسوب می‌شود. اولین بار سال ۱۹۵۹ در فرانسه منتشر شد و یک دهه بعد هم در ایران به این متن به روی صحنه رفت. از این اثر به عنوان یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های سده‌ی بیستمو در زُمره یکی از «نگین‌های تئاتر دنیا در تمام اعصار» یاد می‌شود. متنی که به نوعی تئاتری‌شدن رمان باشکوه مسخ هم می‌تواند تلقی شود. اوژن یونسکو چهره‌ای نام‌آشناست در ایران و حالا فرصت دوباره‌ای‌ست برای آشنایی بیشتر و درک دوباره‌ی متن‌های او.

تنها کسی که از این مهلکه جان سالم به در می‌برد، شخصیت اصلی نمایشنامه کرگدن ، برانژه است. برانژه‌ای که از همان ابتدا، رویه‌ای متفاوت در شیوه‌ی زندگی اتخاذ کرده و به خاطر همین رفتار هم دائماً از جانب جامعه بخصوص دوست نزدیکش ژان، مورد مؤاخذه و اتهام قرار می‌گیرد. برانژه تصویر نمادینی از بشر آرمانی ست که با صداقت و ایمان و اراده بر سر انسانیت خویش می‌ایستد و با تمام ترس‌ها، ضد و نقیض‌ها و شخصیت خاکستریش به نفس زندگی و انسانیت پایبند می‌ماند. نمایشنامه کرگدن که ادامه دهنده‌ی مسیر نمایشنامه‌نویسی ضد تئاتر اوژن یونسکو است، موفق می‌شود با تأثیر از مسخ کافکا اثری ضد فاشیسم و ضد جنایات هولناک نازیسم بیافریند که پس از گذشت یک قرن هنوز جراحات عمیقش بر روح یونسکو و جهانیان سنگینی می‌کند و تازه است.

کرگدن طنزی تلخ است، تلخی‌ای که طعم آن تا مدت‌ها در دهان انسان باقی می‌ماند؛ تلخی این‌که هر روز و هر شب شاهد تبدیل شدن یک انسان به کرگدن هستیم و ممکن است یک روز که چشم باز می‌کنی ببینی دوستی یا کسی که اتفاقاً خودش هم اصول بسیاری از انسانیت را به تو یاد داده، برای هر امر غیر انسانی کرگدن شده است. کرگدن شدن نمادی است پیرو تمایلات غریزی، خشونت، حرص و آز. در طول این نمایش‌نامه بارها به این نکته اشاره می‌شود که «آدمیزاد بودن برتر از کرگدن بودنه، ولی ما نمی‌تونیم اون‌ها رو مجبور کنیم. اون‌ها خودشون باید بخوان که کرگدن نشن». یونسکو با آنکه قائل به حفظ ارزش‌های انسانی بوده اما بر این نکته تاکید داشته که هیچ امری از راه دیکتاتوری و زورگویی میسر نیست. تنها نکته‌ی روشن اثر این است که برانژه می‌گوید: «اگه هر کدوم از اون کرگدن‌ها بخوان، دوباره می‌تونن انسان بشن».

برانژه در آن دسته از روشنفکرانی قرار می‌گیرد که شاید پروتاگونیست نباشد اما سعی دارد انسان باقی بماند و به ضعف‌های خود آگاه است. یونسکو کرگدن و کرگدن‌شدگی را با رنگ سبز در یونیفورم‌های گارد آهنین رومانی، کشور محل تولدش، در زمان فاشیسم ارتباط می‌دهد تا لحن انتقادیش را بارزتر کند.

دیدگاه یونسکو درباره‌ی زندگی مثل کامو دیدگاهی ابزورد است. او زیستن را پر از درد و رنج می‌داند اما انسان را موجودی می‌داند که می‌تواند تصمیم بگیرد و در این رهگذر زمان هایی هم وجود دارد که آدمی در آن خوشبخت است. او انسان را در جهان مادی موجودی تنها می‌داند؛ همان طور که برانژه در پایان تنها می‌ماند. در طول سه پرده نمایشنامه همه ساکنین شهر کوچکی در فرانسه به کرگدن تبدیل می‌شوند و تنها فردی که تسلیم این دگرگونی جمعی نمی‌شود، شخصیت اصلی داستان برانژه است، شخصیتی گیج و دستپاچه که در طول نمایشنامه به خاطر تأخیرها و نیز نوشیدن‌هایش مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

نمایشنامه کرگدن به‌طور کلی پاسخی به وقایع بعد از جنگ جهانی دوم و دربردارنده‌ی موضوعاتی مانند پیروی از رسوم و عقاید، فرهنگ، فلسفه و اخلاقیات است. نمایشنامه به سه پرده تقسیم می‌شود و هر پرده صحنه‌ای از هجوم کرگدن‌ها را نشان می‌دهد. کرگدن آزاد باعث تعجب شخصیت‌ها می‌شود. ژان، یکی از شخصیت‌های نمایشنامه، نمی‌تواند آنچه را که می‌بیند باور کند و می‌گوید: «نباید وجود داشته باشه». فروشنده فریاد می‌زند و همسرش با گربه‌ای خون آلود بیرون می‌آید: «ما نمی تونیم بذاریم گربه هامون یا هر چیز دیگه‌ای از بین بره». شروع نمایشنامه با ترس افراد همراه است. مردم به کرگدن تبدیل می‌شوند. اولین مخالفت آغاز می‌شود، بوتار، مدیر مدرسه، خاطرنشان می‌سازد که «داستان پوچی» است. او باور نمی‌کند که کرگدن‌ها واقعی باشند. او با وجود این مخالفت‌ها خود نیز به کرگدن تغییر شکل می‌دهد. در ابتدا وجود کرگدن‌ها در شهر برای ژان مزاحمت ایجاد می‌کند، اما او در برابر چشمان مستأصل دوستش برانژه تبدیل به کرگدن می‌شود. ژان رنگ پریده و بی‌حال می‌شود، شاخی روی پیشانی اش درمی‌آید، به صدای بلند نفس می‌کشد. پوستش سخت‌تر و صدایش خشن می‌شود. نمی‌گذارد دوستش با دکتر تماس بگیرد، به اتاقش می‌رود و خود را محبوس می‌کند. مدعی است که هیچ چیز غیرعادی وجود ندارد: «کرگدن‌ها موجوداتی مثل ما هستن و مثل ما حق زندگی دارن». او به ناگهان اعتراض می‌کند: «انسانیت تموم شده، همتون یه مشت احساساتی مسخره هستین». در پایان همه به جز برنژه، دودار و دزی به کرگدن تبدیل شده‌اند. دودارد تبدیل را بی‌اهمیت می‌داند و به کرگدن تغییر شکل می‌دهد. برانژه و دزی توافق می‌کنند که تبدیل نشوند، ازدواج کنند و نسل بشر را حفظ کنند. اما خیلی زود دزی از «نجات دنیا» صرف نظر می‌کند و کرگدن را زیبا می‌بیند و تبدیل به کرگدن می‌شود. برانژه تصمیم می‌گیرد که تسلیم نشود: «من آخرین انسانم. تا آخرش می‌مونم». و شروع به گریه می‌کند چراکه اگر بخواهد هم نمی‌تواند به کرگدن تبدیل شود.

بیشتر آثار یونسکو به پارسی ترجمه شده‌است. مترجمین آثار یونسکو اغلب از نویسندگان و هنرمندان مشهور ایرانی بوده‌اند.  بهمن محصص جلال آل احمد، داریوش مهرجویی، احمد کامیابی مسک و پری صابری از آن جمله‌اند. مشهورترین نمایشنامه‌ی یونسکو کرگدن است. این نمایشنامه را نخستین بار جلال آل احمد ترجمه کرد. چند سال پری صابری (برای اجرای حمید سمندریان) و مدیا کاشیگر این متن را بازترجمه کردند. ترجمه‌ای دیگر از احمد کامیابی مسک، از دوستان یونسکواست که انتشارات دانشگاه تهران چاپ کرده‌است.  این کتاب ترجمه‌ی داستان کوتاه «کرگدن‌ها» را نیز شامل می‌شود که پیشتر ابوالحسن نجفی به فارسی برگردانده بود. و حالا تازه‌ترین ترجمه‌ی این اثر با ترجمه‌ی سحر داوری در مجموعه آثار یونسکو در انتشارات بیدگل چاپ شده‌است. مجموعه‌ای که قرار است ادامه داشته باشد و دیگر آثار این نمایشنامه‌نویس هم در این نشر منتشر خواهد شد و تا چند روز دیگر نمایش‌نامه‌ی عابر هوایی با ترجمه‌ی سحر داوری به بازار عرضه خواهد شد.

 

منبع: روزنامه سازندگی، زهرا چشمی


کتب مرتبط: