در ستایشِ آدم‌های معمولی

الیزابت پس از نوزده سال زندگی مشترک که ناموفق به فرجام رسیده و با داشتن سه فرزند برای انجام فوری یک عمل جراحی به بیمارستانی در لندن می‌رود و در کنار سه زن دیگر در یک بخش، بستری می‌شود . کل ماجرای کتابِ تنهایی الیزابت، پیرامون زندگی این چهار زن ادامه پیدا می‌کند و جزییات زیادی از گذشته و حال در کنار روایتی از شکست‌ها ، پیروزی‌ها وعشق‌هایشان بازگو می‌شود . برای مثال یکی از زن‌های هم‌اتاقی الیزابت ، شوهری مهربان دارد اما از گزند خانواده همسرش در امان نیست ؛ دیگری درگیر رابطه با مردی غیرقابل اعتماد است و الیزابت خود با یکی از دخترانش ارتباطی به شدت متلاطم دارد چرا که دخترنوجوانش با وجود سن کم ، دل درگروی عشق پسری دارد که از دید الیزابت ، فرد مناسبی محسوب نمی‌شود . ویلیام ترِوِر به دقت ، روابط این زن‌ها را ترسیم کرده و ادامه داستان را در بیرون بیمارستان جایی که آدم‌های مورد اشارۀ این زن‌ها وجود دارند نیز از سرمی‌گیرد.

ویلیام ترِوِر از معروف‌ترین نویسندگان ایرلندی است. مهارت خاص او در نگارش داستان‌هایی برجسته باعث شد تا با چخوف مقایسه شود . او با ظرافت ، وارد تنازعات عادی زندگی‌های معمولی می‌شود و سوژه‌هایش را انتخاب می‌کند ؛ شخصیت‌هایی که آدم‌های عادی جامعه هستند و در پذیرش واقعیت زندگی خود ، دچار نوعی تناقض شده‌اند . توجه ویژه او به کودکان، زنان و مردان میانسال و جنبه‌های ازدواج‌های ناموفق از جمله مواردی است که به شکار تمرکز ترور درآمده ؛ نقطه‌ای که آدم‌های خاص با سطح بالایی از برجستگی و حتی موفقیت خانوادگی قرار نیست موضوع اصلی کتاب او قرار گیرند بلکه شاید راویان اصلی داستان‌های ترور همان آدم‌های معمولی و گاه شکست خورده‌ای هستند که در مواردی حتی از جامعه ، طرد شده‌اند و این مفهوم در تقابل همیشگی با این مساله قرار می‌گیرد که انتظار بسیاری از انسان‌ها از خویش آن بوده که آدم‌های فوق‌العاده معروف و در بالاترین قله موفقیت قرارگرفته‌ای از خود بسازند و وقتی به این درجه نمی‌رسند دچار سرخوردگی می‌شوند و این همان نقطه‌ای است که باعث می‌شود احساس ناکافی بودن به سراغ خیل عظیمی از این انسان‌ها بیاید چراکه در مسیر عادی زندگی هستند و در تجربه‌ای دردناک که با ایده آلِ خود ، فرسنگ‌ها فاصله دارد با حسرت دست‌وپنجه نرم می‌کنند. نگاه ترور، تعریف موفقیت و حتی تعادل را تغییر می‌دهد چرا که جهان با این همه آدم غیرمعمولی ، مزه مصنوعی‌تری دارد وقتی حقیقت اجتماع ، مملو از انسان‌هایی با ضعف‌های فراوان است که در همان لحظه که به ایراداتشان چشم دوخته شود، جریان زندگی در تک تک سلول‌هایشان ادامه دارد و عظمت این جریان، حقیقت ارزشمند جهانی است که نگاه واقع‌بینانه‌تری برای درک می‌طلبد.

اتمسفر فضایی

شاید انتخاب موقعیت بیمارستان در بحبوحۀ درد جسمانی ، وقتی که رنج‌های روح هم دیده می‌شود ، کارکرد هوشمندانه و برداشت منطقی ترور از این وضعیت است که یک بار دیگر هر یک این زن‌ها به دغدغه‌ها و چالش‌های روحی خود بنگرند و مسائلشان در مقایسه با هم دیده شود و در این ترکیب سیاه و سفید از رنج‌ها و شادی‌ها ، داشته‌ها و کمبودها معنای تازه‌تری از خود را بیابند ؛ آن قدر جدید که شاید با روز اولی که پا به بیمارستان گذاشته‌اند، فرق داشته باشند و جهان‌بینی و ارزش‌های خود را دوباره بررسی کنند تا از عمق این نگاه ، دریچه‌هایی هرچند کوچک از امید ، حس کنند . از طرفی بیمارستان به عنوان مکان وقوع اصلی حوادث ، این فرصت را می‌دهد که با ایجاد ارتباط بین شخصیت‌ها ، ادامه‌دهنده مسیر داستان باشد.

کتاب با داستانی کلاسیک، صدای زنان جامعه گذشتۀ لندن است . پرداختن به مسائل زنان و دغدغه‌ها و بحران‌های روحی شخصیت‌ها آن هم حتی در بین زن‌هایی که بخش زیادی از جوانی و عمر خود را از دست داده‌اند در کنار توجه به مساله اهمیت ارتباط والدین با فرزندان و تاثیر این رابطه حتی در سنین بالاتر زندگی، ترکیب روان‌شناختی جذابی را پدید آورده است . ترور در تجسم تصویر زن، به جهان‌بینی عمیق‌تری در ترسیم ارتباط او با جامعه ، خانواده و سایر مردان می‌رسد و از سطح تمرکز فعلی به جنسیت خاص، خارج شده و بیشتر معنای انسانی به روابط شخصیت‌هایش می‌دهد. گویی نویسنده ، دایره کوچکی از هر زن را می‌کشد و بعد دایرۀ زن و ارتباطاتش را وسیع‌تر می‌کند ؛ برای نمونه ، هِنری ، دوست دوران کودکیِ الیزابت، مردی که حتی فرزندش نیز برای دیدن او بهانه می‌آورد و بسیار تنها روزگار می‌گذراند ، در مسیر گسترش همین دایره‌های تعریف داستان به‌وجود می‌آید. ورای جنسیت ، آنجا که زن یا مرد بودن کنار می‌رود و مفهوم انسان و دردهایش به وسط می‌آیند ، ترور با جادوی گزینش کلماتش، ساختارهایی ویژه برای توصیف موقعیت داستانی‌اش به‌وجود آورده است؛ همان‌طور که با استفاده از رگه‌های طنز ، تنهایی هِنری را ملموس طراحی می‌کند. البته اینکه با وجود حجم زیادی از اطلاعات، مخاطب خسته یا سردرگم نمی‌شود ، دستاورد بزرگی است که نوع چینش حوادث و ترتیب تعریف قصه‌ها نقش به‌سزایی در آن دارد ؛ چیدمانی که در کنار روایت ماجرای شخصیت‌های اصلی در دهه هفتاد میلادی سعی داشته تا به طرز عجیبی جزییات لندن را در آن سال‌ها بازگو کرده و تصویری واضح از آن روزها ترسیم کند و در عین حال جنبه‌هایی خاص‌تر ورای تعریف موفقیت از دیدگاه کمال‌گرایانه جامعه را بیان می‌کند که تمرکز اصلی بر روی ستایش زندگی و ذات انسانیت است و موقعیت‌های اجتماعی برپایۀ ثروت و قدرت در مقابل این تعریف کم‌رنگ‌تر به نظر می‌آیند ؛آنجا که مفهوم بنیانی‌تری از تعریف انسان مطرح می‌شود ، ارزشِ «بودن» در کنار حضور عاطفه و انسانیت درمقابل مقام‌های رنگ به رنگ دنیای مادی ، برتر به چشم می‌آیند . در سایه همین دیدگاه ، ترور مسائل عمیق‌تری از جمله بهره‌کشی از زنان و یا بحران میانسالی را در رمانش مطرح می‌کند و با نگاه جزئی‌نگرش زوایای مختلف شخصیتش را بررسی می‌کند تا امکان تجزیه و تحلیل همه‌جانبه برای خواننده میسر کند. این‌گونه حس همذات‌پنداری مخاطب با کتاب همراه می‌شود و این از هنر قلم ترور است که روایت چندگانه‌ای را در بستر عمیق‌ترین مفاهیم بشری مطرح می‌کند؛ روایتی که به واسطۀ زبان قصه‌گوی نویسنده و ترجمۀ روان فرناز حائری، لذت سفر به یک داستان کلاسیک و پرکشش را به خواننده می‌دهد.

 

منبع: روزنامه سازندگی، مریم تاواتاو