ظاهر به مثابۀ یک زندگی

دربارۀ «ظاهر» در جهان آثار ژان ژنه

"ظاهر به مثابۀ یک زندگی"
نوشتۀ مهتاب بلوکی
دریافت متن کامل مقاله

 

مقدمه:

     حیطۀ شگفت‌انگیز ظواهر، ژنه را همواره مسحور خویش کرده است. در واقع، او نمی‌تواند ابعاد متنوع هنری را بدون واکاوی تصویر درک کند؛ این نکته، اندیشۀ اصلی اوست که در طرح بندباز[1] به دقت توضیح می دهد. زندگی شخصی نویسنده،خود شاهدی بر جست‌و‌جوی این ظواهر است؛ عبدالله، که ژنه دلبستگی زیادی به او داشت، نمونۀ بارز خلق ظاهر است: ظاهری بندباز که عبالله نبود.

اگر جشن بزرگ ظواهر، نور و آینه، سال‌ها تفکر هنرمند را مشغول داشته بود، هیچ جای تعجبی نداشت که ژنه، بستر شکوفایی نبوغ خود را در نمایش یافته باشد. چرا که نه تنها هر نمایش با تأکید بر ظواهر «وجود»  می‌یابد، بلکه خود نیز مناسب‌ترین وسیلۀ برجسته‌سازی آنهاست: «سومین سطح از اندیشه و نوشتار رجوع به نمایش، به‌عنوان بهترین وسیله برای برانگیختن ظواهر است. ارزش ظهور آنها به‌نوعی  ظهور هیچ است. یعنی وجود داشتن بدون زیستن درپس نقاب داستان.»[2]

ژنه اما در جست‌وجوی خویش دربارۀ ظواهر، به نمایشی ساده روی صحنه بسنده نمی‌کند. او راه را برای آنچه سارتر «تشدید ظواهر»[3] نامیده بود، هموار می‌کند. این نکته را ژنه، خود در نامۀ مشهورش به پوِر[4] چنین تعریف می‌کند: «به‌ طورخلاصه، وصول به نقطه‌ای که شخصیت‌ها روی صحنه، صرفاً استعاره‌ای از آنچه بازنمایی می‌کنند باشند.»[5]

این استعاره‌ها درواقع، ظواهری غلوشده از واقعیت‌اند. کلر[6]، ایفاگر نقش مادام[7] در آغاز نمایشنامۀ کلفت‌ها[8] به‌اندازۀ شخصیت کلر، هنگام گریستن در لحظات ناامیدی‌اش به‌عنوان یک خدمتکار، واقعی است. از سوی دیگر، شخصیت ملوان و انعکاسش که هر دو بر صحنۀ آدم آینه[9] حاضرند، به اندازۀ یکدیگر واقعی‌اند. اگر طبق معمول واقعیت جانشین ظواهر شود؛ با محوشدن ظواهر نزد ژنه، نه واقعیت، بلکه خلئی از آن آشکار می‌شود. چراکه ژنه باور دارد- و این اشاره‌اش به بندباز است- که ظاهر از ابتدا خالص است، کاملاً مستقل از واقعیت و اغلب در تضاد با آن. ظاهر به‌ روایت ژنه در سطح آغازینی که باید واقعیت را پنهان کند، جای نمی‌گیرد. ظواهر واقعیت را تا جایی تصفیه می‌کنند که صرفاً جوهرۀ واقعیت را بپوشاند: «ما شخصیت‌های ژنه را مطلقاً آن‌طور که جلوه می‌کنند، در نظر نمی‌گیریم. نام آنها کاملاً می‌تواند کلفت‌ها، یا سیاه‌ها باشد. نه سیاه‌ پوستند، نه مستخدم. آنها صرفاً آن ظواهر را به تن کرده‌اند.»[10]

 

 

[1] Le Funambule

[2] Corvin, 1997, p. 115

[3] La radicalization des apparences (The radicalization of appearances)

[4] Jean-Jacques Pouvert

[5] Genet, 1988, p. 816

[6] Claire

[7] Madame

[8] Les Bonnes. از اولین نمایشنامه‌های ژان ژنه که برخلاف عنوانش، کلفت‌ها، بر محور این همانی استوار است.

[9] Adam Miroir. از آثار ژنه که به­صورت باله نگاشته شده. این اثر نیز بر محور انعکاس‌ها و این‌همانی استوار است.

[10] Dort, Bernard, Théâtre public, 1967, p. 137