اگر جهان را با عینک مارتین پوکنر ببینیم، معلوم میشود که برای نیازمان به داستانگویی چه بهای سنگینی دادهایم؛ تاریخ جنگهای مذهبی و مجادلات سیاسی و فلسفی بهایی است که پرداخت کردیم و هنوز هم ملات اصلی ما برای ساخت جهان است و از آن گریزی نداریم.
از زمانی که ساکن غارها بودیم تا الان که برجنشین هستیم، داستانگویی از ما جدا نشده است. دیگر برای حک کردن روایتهایمان به سنگ و میخ و خون حیوانات نیازی نداریم و قلم هوشمند به دست میگیریم اما داستان هنوز هم مرکز جهان ما است. داستان همان چیزی است که خوب و بد دنیای ما را ساخت و سرگذشت جهان را پر از هماوردی روایتهای مختلف با یکدیگر کرد؛ هر جنگی چیزی نیست جز مواجهه دو داستان مختلف که سر سازش با هم ندارند.
مقدمه کتاب با نشان دادن نقش «تاثیرگذارترین افسانه آفرینش» در یکی از مهمترین وقایع قرن بیستم ـیا همان خارج شدن اولین فضاپیما از مدار زمینـ به مخاطب این اطمینان را میدهد که راه را درست رفته است؛ وقتی سه فضانورد ماموریت آپولو ۸ «برای ثبت همه چیز روی دوربین به مشکل برخوردند، برج مراقبت پی برد که فضانوردان باید به فناوری سادهتری تکیه کنند؛ کلام ملفوظ.»
فضانوردان که تا آن لحظه از جهان مهندسی خارج نشده بودند به واژگان پناه بردند و زمین را برای زمینیان توصیف کردند. آنها در نهایت برای توصیف آن چه دیدند از کتاب مقدس کمک گرفتند و مخاطبان خود را شگفتزده کردند. آنها نه تنها امر نو و کهنه را به هم وصل کردند، بلکه در مقابل یک «داستان» دیگر قد علم کردند. این ماموریت بخشی از جنگ سرد میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود و حالا باید به فضانورد شوروی و داستانی که به آن متکی بود جواب میدادند. گاگارین نخستین فضانورد جهان و اهل شوروی بود که حاصل ماجراجوییش را اینگونه خلاصه کرد؛ «هر چه نگاه کردم، خدا را ندیدم.» نویسنده جنگ سرد را هماورد دو ایده متنی یا داستان مختلف میبیند؛ یکی به کتاب به مقدس و دیگری به متن بنیادین جدیدتری که همان مانیفست کمونیست است، ارجاع میدهد. جنگ سرد هر شکلی که به خود گرفته باشد در عمیقترین لایهاش چیزی نیست جز نبرد دو متن که هر یک روایت متفاوتی از جهان و الزامات آن دارند.
جهان مکتوب چهار هزار سال ادبیات را به کار میگیرد تا بگوید جهان چگونه به چنین جایی تبدیل شد. نویسنده شکلگیری جهان را در چهار مرحله و براساس سرنوشت ادبیات و داستانها توضیح میدهد. کتاب از دوره «سلطه گروه کوچکی از کاتبان» شروع میکند. آنها اختیاردار نظامهای نوشتاری بودند و بر قصههای زمانه خودشان مثل حماسه گیلگمش و ایلیاد و ادیسه هومر و کتاب مقدس نظارت تام و تمام داشتند. «آموزگاران تاثیرگذاری» مانند بودا و سقراط و مسیح سلطه کاهنان را زیر سوال بردند و دوره دومی را ایجاد کردند. رمان در مرحله سوم و با پیشگامی افرادی مانند سروانتس در اسپانیا و بانو موراساکی در ژاپن به دنیا آمد. مرحله چهارم نیز با گسترش سوادآموزی و امکان تولید انبوه در صنعت چاپ شروع شد و در نهایت به «رسالهها و متنهای جدیدی همچون زندگینامه خودنوشت بنجامین فرانکلین و مانیفست کمونیست رهنمون شد».
جهان مکتوب مرزها و طبقهبندیهای همیشگی میان داستان و غیرداستان را برهم میزند و پیوستگی آنها را در ملموسترین سطح نشان میدهد.
منبع: مجلۀ اینترنتی ۳۰بوک