| در نمایشنامههای کوتاه
یوجین اونیل بذر تفکری پاشیده شده است که تمام عمر و در تمام آثارش دست از سر او برنداشت و آن از سویی کشیده شدن پردۀ پندار در پیش چشم آدمها و از سوی دیگر دریده شدن این پرده و رویارویی آنها با حقیقت عریان است. چیزی که هستی آنها را به تباهی برده و در لحظۀ رویارویی از پا درشان میآورد. اغلب قهرمانان اونیل گرفتار پندارهای باطلاند. بُنمایهای که این چهار نمایشنامۀ کوتاه نیز در آن مشترکاند. آنها نیز بر لبۀ هستی در مواجهه با خورشید حقیقت یا بهتزدهاند و یا زیر بار سنگین حقیقت تحمل از دست داده به سوی نیستی میشتابند.