سکوتی طولانی؛ وقفهای در سکوت و سپس سکوت بسیار طولانیتر. این سکوتها سایکوسیس4:48[1] روایت میکنند. نمایشنامهای پارهپاره که هم در شکل ظاهری و هم در محتوا به نام خود وفادار است؛ جنونی بهوقت بامداد. این نمایشنامه سیر درونی ذهن یک کارکتر روانپریش را روایت میکند. هذیانگوییها و جر و بحثها با روانشناسان و صداهای واقعی یا ساختگی درونش را نمایش میدهد.
درامنویسی در نیمه اول قرن بیستم به نحوی بود که درمجموع میتواند مدرن لقب بگیرد. دورانی که توجه ویژهای به وحدت اندیشهی غالب در درام و مرزبندیهای جنسیتی، سیاسی و فرهنگی میشد. درواقع سلسلهای از وقایع و رخدادها پشت سر هم چیده میشد تا در پایان ما را به روشنایی برساند. اما آیا این تنها راه تأثیرگذاری درام است؟ چه کسی گفته باید نظم و مرزبندی دقیق و ترتیب وقایع داشته باشیم؟ این سؤالها و این تردیدهاست که ما را به دوران پست دراماتیک میرساند. جایی که متون بهشدت سرشار از تناقضاتاند و هیچ اصل و چارچوب مطلقی وجود ندارد. شاید اصلاً از همین تناقضها و عدم وحدتهاست که به تأثیرگذاری میرسیم. سایکوسیس 4:48 یک اثر پست دراماتیک است. نمایشنامه متنی پارهپاره است و هر پاره زبانی مجزا و هر زبان نکته خاصی در عمق خود نهفته دارد؛ درمجموع میتوان 8 نوع زبان مجزا برای متن مشخص کرد:
1. صحنههایی به زبان شعر ( کین1999:22 و کین1999:40)
2. صحنههایی به زبان گفتگو (کین1999:20 و کین1999:26 و کین1999:30 و کین1999:49)
3. صحنههایی به زبان اعداد (کین1999:17 و کین1999:46)
4. صحنههایی به زبان کلمات مجزا و منفرد (کین1999:32 و کین1999:42)
5. صحنهای به زبان علم داروسازی (کین1999:34)
6. صحنهای به زبان منفیبافی (کین1999:15)
7. صحنهای به زبان مثبتبافی (کین1999:47)
8. صحنههایی به زبانی مشابه ترانه ( قطعاً در زبان انگلیسی، یعنی زبانِ اصلی اثر ، این خصلت آهنگین بودن بیشتر دیده میشود؛ اما بااینحال مترجم نهایت تلاشش را برای حفظ این ویژگی کرده است.) (کین1999:28 و کین1999:51)
این شرحه شرحه بودن به همراه ارجاعات فراوانی که به منابع دیگر دارد( در اینجا بیشتر به عهد عتیق ارجاع میدهد) باعث تولید متنی چندصدا میشود و این چندصدایی گشوده بودن[2]اثر را سبب میشود. از طرفی شاید گویای وضعیت التقاطی امروز بشر است؛ در یکطرف کتاب مقدس و در طرف دیگر علم داروسازی.
وجود مرزی واضح و آشکار میان هنرها باعث میشد که مثلاً ویژگی سیالیت ذهن[3] تنها در ادبیات غیردراماتیک کاربرد داشته باشد؛ اما در دوران پستمدرن همزمان با کمرنگ شدن مرز میان هنرها، سیالیت ذهن به ادبیات دراماتیک هم راه پیدا کرد. صحنهی صفحه 17 نمایشنامهی سایکوسیس 4:48 مثال خوبی از این مورد است. دور از ذهن نیست که سارا کین با جیمز جویس[4] آشنا باشد؛ چراکه شباهت زیادی میان سایکوسیس 4:48با اولیس[5] وجود دارد. سیالیت ذهن بهنوعی آخرین تلاش در راستای زیباشناختی کردن تکثر معنایی است.
جدای از تمام این مسائل سبکشناسی، نکتهای در زندگی شخصی سارا کین وجود دارد که این نمایشنامه را خاصتر از قبل میکند. سایکوسیس 4:48 آخرین نمایشنامهی اوست و درزمانی نوشتهشده که اقامتی گاهوبیگاه در آسایشگاه روانی داشته و سه ماه پس از نگارش آن خودکشی کرده است. گویی او به دنبال ساخت آئینی برای خودکشیاش بوده؛ یک وصیتنامهی هنری. متن رویکردی کاملاً ضد روانشناسی دارد و به طرزی کاملاً آشکار از آرا و نظریات آنتونن آرتو[6] تاثیر گرفته است؛ مفاهیمی چون بدن و ارتباط آن با ذهن، درد، رنج و خودویرانگری مفرط. شاید ارجاعات بیشمارش به کتاب مقدس هم از سر تشابه ایدهی رنج مسیح با دردها و رنجهای نگارندهی اثر باشد؛ یک رنج اسطورهای.
میتوان اطمینان داشت که این اثر یکی از سختترین و عجیبترین متون نمایشی برای خواندن و اجرا است؛ چراکه متن در دل خود منفجرشده و فروپاشیده است.سارا کین در یکی از قطعاتش نوشته " ذهن من توی هجوم این تیکه پارههای مثله شده و درهم برهمه" ؛ اما پس از ارتباط با متن، دریایی از معانی و مفاهیم مختلفی به سمتمان سرازیر میشود که این متن را برای هرکس به نحوی کاملاً شخصی بازنمایی میکند.
____________________________________________
[1]سایکوسیس4:48؛ سارا کین، مترجم: عرفان خلاقی، انتشارات بیدگل، تهران، 1397
[2]تاویل پذیر؛ به این معنا که از هر زاویهی متفاوتی نگاه کنیم مفهوم اثر تغییر میکند و اثر راه برای تفسیرهای مختلف را باز گذاشته است.
Stream of Conciousness[3]
[4]جیمز آگوستین آلویسیوس جویس نویسنده ایرلندی که گروهی رمان اولیس وی را بزرگترین رمان سده بیستم خواندهاند. تمام آثارش را نه به زبان مادری که به زبان انگلیسی مینوشت
[5]یکی از مشهورترین رمانهای جیمز جویس که بارها از آن به عنوان شاهکار ادبیات مدرن نام بردهاند.
[6]نظریهپرداز فرانسوی اوایل قرن بیستم. آرتو را بیشتر به خاطر ایدهی تئاتر خشونتاش میشناسند. تئاتری که خشونت را نه بهصورت فیزیکی بلکه بهصورت روانی به سمت مخاطب عرضه میدارد. او معتقد بود که مخاطب با حواسش میاندیشد و برای آنکه مقاومت خودآگاه را از بین ببریم تا با ناخودآگاه بهصورت خالص مواجه شویم، بایستی مخاطب را ازلحاظ روانی در میان رینگ بوکس بگذاریم و از هر طرف به او حمله کنیم تا احساسات مختلف او باهم تحریک شوند و مقاومت روانی او فروبریزد.
منبع: مجله اینترنتی آوانگارد، حجت سلیمی